شخصا علیرغم احترام و اعتباری که برای هر نوع تشکل و سازمانیابی کارگری قائلم٬ مصاحبه اخیر آقای رضا رخشان با خبرنگار ایلنا در مورد دستمزدهای 303 هزار تومانی برای کارگران بر آنم داشت تا به نکاتی بپردازم.
از اين فعلا بگذريم که سنديکاليسم در ايران بدليل محدوديتهاى تاريخى نتوانسته به گرايشى قوى در ميان کارگران شکل بدهد. اما سنديکاليسم بازتاب يک تمايل رفرميستى بورژوائى در ميان کارگران است که وظيفه خود را در يک چهارچوب سياسى وسيعتر تنظيم رابطه کارگر و کارفرما ميداند. سنديکاليسم نه نقدى به اين نظام دارد و نه به اساس بردگى مزدى کارى دارد. خوش بینی های واهی، تکیه بر اوهام و خیال، و ندیدن اختلافات آشتی ناپذیر طبقاتی میان کارگران و سرمایه داران٬ ويژگى سنديکاليسم است که رضا رخشان آن را بخوبى منعکس ميکند.
رضا رخشان میگوید: افزایش ناچیز دستمزدها، ادامه یافتن مشکل کارگران صنایع بحران زده و نگاه قضایی امنیتی به فعالیتهای صنفی کارگران نشان میدهد دولت رسیدگی و توجه به وضع کارگران را در اولویتهای بعدی قرار داده است !
باید از آقای رخشان پرسید صنایع بحران زده یعنی چه؟ و یا اگر صنایع در بحران نبودند اوضاع زندگی کارگران آیا بهتر بود؟ البته این تنها یک خام خیالی محض است. آقای رخشان یا بی خبرند یا خود را به بی خبری میزنند. در منظر سرمایه و مناسباتش٬ کارگر کارگر است و کارگر خاموش باید با فروش ارزان نیروی کارش ارزش آفرین باشد. چه در بحران چه در رونق، کارگر به هر میزان ارزش اضافی بیشتری تولید کند این برای سرمایه مناسبتر است. ادامه کاری و حیات سرمایه مبنا و اساسش استثمار روز افزون کارگر است و اين برای سرمایه داری هیچ توفیری ندارد چه در دوران رونق و چه در دوران بحران٬ در دوره بحران هارتر ميشود اما ماهيتش همان است. این دیگر از بدیهیات است. ارابه سود خدای سرمایه در هر حال بایستی از روی اجساد خونین کارگران و خانواده های کارگری به پیش رانده شود. سرمایه بر دوام نخواهد ماند مگر به بهای نابودی زندگی کارگران. در زمان رونق کار بیشتر و ارزان طبقه کارگر برای تولید بیشتر و گرم نگه داشتن بازار رقابت سرمایه داران و کارتلها و تراست هایشان برای کسب سود بیشتر مد نظر است و در زمان رکود که ارابه سود و خدای سرمایه که اینبار در لجن و بحران اجتناب ناپذیر گرفتار شده دوباره باید از روی اجساد خون آلود کارگران به جلو رانده شود. اختلاف محض طبقاتی در هر شرایطی به قوت خود باقی است. اگر صنایع سنتى ورشکسته ميشوند دليلش آنطور که موسوى ها و توده ايها ميگويند "واردات بى رويه" نيست٬ دليلش اينست که شکر و پارچه و غيره در بازار جهانى ارزانتر است و بورژوازى ايران از اين بازار استفاده ميکند تا هزينه زنده نگهداشتن کارگر را بطور کلى ارزانتر تمام کند. حالا اگر عده اى از "اقتصاد وابسته و غیر مستقل"، "اقتصاد ملی خودمان"٬ و "سرمايه داران طرفدار کارگر و ملى" هنوز دم ميزنند٬ اين ربطى به کارگر و انتقاد سوسياليستى اش ندارد. اين صداى ناسيوناليسم چپ و منکوب شده است که زير پوشش دفاع از کارگر موقعيت بخشى از بورژوازى "خودى" را اعاده ميکند. دفاع امثال مهدى کوهستانى کارمند اتحاديه از اين خط قابل درک است و تناقضى ندارد. چون ناسيوناليسم جوهر فعاليت شان است. تناقض در دفاع خجول بهمن شفيق از همين سياستها است. اين آخرى ظاهرا نه سنديکاليست است و نه کارمند اتحاديه اما ميتواند زير پوشش "کارگر کارگرى" و بعنوان نسخه اى براى چهار فصل در خدمت همه شان باشد!
نکته جالب توجه دیگر نگاه قضایی امنیتی حکومت جنایتکار اسلامی سرمایه داران به فعالیتهای صنفی کارگران است. لابد آقای رخشان از حکومتی که در پرونده 30 ساله خود چیزی جز قتل عام و کشتار، شکنجه و اعدام برجسته ترین رهبران جنبش کارگری و کمونیستها را ندارد و امروز که این حکومت بر اثر مبارزه و فشار عظیم جنبش سرنگونی در لبه پرتگاه و سقوط قرار گرفته٬ ایشان میخواهد این حکومت جنایتکار و قاتل با نگاهی منصف و انسانی و از روی ناز و ملاطفت به کارگران بنگرد. حکومتی که صحنه های خونین خاتون آبادها را در سرکوب کارگران آفریده، حکومتی که ضدیت با کارگر شناسنامه و ماهیت اصلیش است و حکومتی که حتی کارگرانی را که چندین ماه است دستمزدهایشان معوق شده را به جرم برپایی جشن روز خودشان به شلاق میبندد. تازه مگر تاکنون این حکومت اوباش و جانی اولویتی هم برای کارگران قائل بوده است؟ کارگران نیازی به لطف و کرم بخشی سرمایه دارا ن و حکومت نوکرشان ندارند.
رضا رخشان در جای دیگری می گوید: چند سال پیش به دلیل واردات بیش از اندازه شکر و تصمیم گیریهای نادرست بحران ایجاد شد اما به جای برخورد با عامل اصلی این وضع کارگران اخراج شدند و تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند .
باید از جناب رخشان پرسید اگر باند مافیایی آخوند مشکینی شکر را به اندازه وارد می نمود و تصمیمات نادرست نمی گرفتند آیا کارگران هدف اخراج و یا تعقیب قضایی قرار نمی گرفتند؟ تصمیمات نادرست و واردات کم و زیاد شکر توسط آخوندها و آقازاده های نو کیسه شان دیگر چه صیغه ای است؟ آخر مگر حضرات شیخ پشم الدین و سرما یه داران در این 30 سال تصمیم درستی به حال زندگی کارگران گرفته اند که این یکی دومی آن باشد؟ چه توقع نابجا و بیهوده و بی اساسی! این حکومت از قانونش، از سیستمش و از تصمیمش سراپا گند و کثافت و توحش و استثمار و بیحقوقی میبارد. آن وقت ایشان در توهم تصمیم درست و واردات به اندازه شکر در افلاک سیر میکنند!
رضا رخشان در جای دیگری می گوید: کارفرما حتی حاضر نیست مطالباتمان را تا لحظه حضور در کارخانه پرداخت نماید٬ از کار اخراج شده ایم٬ ما خود را قربانی تصمیمات اشتباه میدانیم !!
بله، این تنها مشکل کارگران نیشکر هفت تپه نیست. مگر همین چند ماه پیش نبود که بیش از 3000 نفر از کارگران تونل میدان توحید تهران بدون دریافت دستمزدهای چند ماهه شان از کار اخراج شدند، مگر همین چند هفته پیش 1000 نفر از کارگران تونل نیایش تهران بدون دریافت دستمزدهای معوق چند ماهه از کار اخراج نشدند، مگر در ایران خودرو، سا یپا و پتروشیمی ها، ذوب آهن و دیگر مراکز کار گری اوضاع غیر از این است؟ رضا رخشان هنوز در انتظار معجزه ای از این امام زاده است. هنوز بر سر قبری که مرده ای در آن نیست شیون میکند. ایشان اشتهای غیر انسانی، وحشیانه و سود پرستانه سرمایه داران و حکومت اسلامی کارگزارشان را تصمیم اشتباه مینامد!؟ شاید ایشان معتقد است اگر این همه اشتباهات سرمایه داران و آخوندها نبود٬ کارگران اخراج و قربانی نمی شدند!؟
از قرار این دوستان نا آکاه و یا بعضا آگاه غافلند که سرمایه داری یک نظام واحد، یک ماشین و یک سیستم وحشیانه تبعیض طبقاتی برای استثمار و نابودی انسانهاست. این نظام نه از روی تصمیمات اشتباه! بلکه با هشیاری و آگاهی هرچه تمامتری امروزه با بهره جویی و بکارگیری پیشرفته ترین دست آوردهای علم و دانش در همه عرصه ها خود را به زندگی ميلياردها انسان کارکن و زحمتکش تحمیل نموده٬ فقر و بیحقوقی و گرسنگی بیسابقه ای را به زندگی انسانها تحمیل نموده و برای ادامه بقا خود از هر جنایتی فرو گذار نیست و جمهوری اسلامی هم بخشی انفکاک ناپذیر از این سیستم ضد بشری است. این دوستان اختلافات حاد طبقاتی را ندیده یا واقعا نمیخواهند ببینند اما ماهیت و نتیجه عملکردشان یکی است؛ ضدیت با جنبش کارگری و سوسیالیستی!
سندیکالیسم و گرایشات راست و سازشکارانه برای کارگران گرسنه ای که ماههاست دستمزدهایشان معوق شده٬ در خاتون آبادها به گلوله بسته شده اند و در پارس خودروها به خون کشیده شده اند٬ کارگرانى که در تب و تاب یک زندگى شايسته انسان می سوزند٬ کمترین جلوه و جذابیتی ندارد. راه نقد شدن دستمزدها و افزایش رفاهیات زندگی کارگران، راه مقابله با اخراج و بیکار سازیها، راه پایان دادن به بساط ننگ و کثافت سرمایه داری٬ سرگردانی در دالانهای بوروکراسی بورژوازی و معامله گری کاسبکارانه و زد و بند با کارگزاران بورژوازی نیست. طبقه کارگر متشکل در مجامع عمومی و شوراهایش با اتکا به قدرت خود و تحت رهبری حزب انقلابی و کمونيستى اش قادر خواهد بود روشن و شفاف و بی تخفیف برای دستیابی و تحقق همه خواسته هایش مبارزه کند و در فردای سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران پرچم سرخ برپایی جمهوری سوسیالیستی را به اهتزاز در آورد. *